خانه / اخبار / اخبار عمومی / گفتگویی بسیار خواندنی از مرحوم آیت الله هاشمی پیرامون تفسیر راهنما

گفتگویی بسیار خواندنی از مرحوم آیت الله هاشمی پیرامون تفسیر راهنما

گفتگو با حضرت آیۀاللَّه هاشمی رفسنجانی
ضمن تشکر از حضرتعالی که این فرصت را در اختیار ما قرار دادید، به عنوان اوّلین سؤال بفرمایید آیا پروژه فرهنگ قرآن توانسته آرزوهای دیرینه¬ای را که در تفسیر راهنما بیان فرموده¬اید و در بعضی از جلسات نیز مطرح کرده¬اید، برآورده سازد یا خیر؟
بله، تا حدود زیادی آنچه مورد نظر بنده بوده، شکل عملیاتی به خود گرفته و با کامل شدن پروژه به آرزوهایم خیلی نزدیک شده¬ام. ابتدا امیدهایی داشتیم و بعد که وارد کار شدیم، آن امیدها تقویت شد و حالا که کار به اینجا رسیده، آرزوهای بزرگتر و همتهای بلندتری در دیدمان آمده است.
قرآن کریم، حقیقتاً اقیانوس عظیمی است که هیچ وقت نمیتوانیم به عمقش برسیم. از این رو، نباید انتظار داشته باشیم که در سطح خودمان به همه آن آرزوها برسیم، ولی در حدّ توان خود و توانی که شما مصرف کردید، باید از نتیجه کار راضی باشیم. فکر میکنم در ظرف دو-/ سه سال آینده بتوانیم کلیدی درباره قرآن در اختیار علاقهمندان بگذاریم که بتوانند به مطالبی برسند که قبلًا نمیتوانستند به آنها دست یابند و بعداً هم خودشان کلیدهای دیگری برای مطالبی که ما نرسیدیم، خواهند ساخت. به نظر شما فرهنگ قرآن چقدر میتواند نیازهای قرآنپژوهان را برآورده کند؟ مهمترین نقش فرهنگ قرآن این است که میتواند آنها را با قرآن بیشتر آشنا کند. اگر همه این فرض را قبول داشته باشیم که قرآن برای ما بهترین سند و برترین راه برای رسیدن به خداوند و فهم واقعیتهای هستی و نیل به عرفان واقعی و سعادت حقیقی است و آنگاه در این راه یک سلسله علائم قرار دادیم تا مردم را به طرف نقطه¬های مورد نظر هدایت کنیم، در این صورت به قرآنپژوهان و پژوهشگران عزیز کمک کردهایم که با بهرهمندی روشمند از قرآن کریم به نیازهای واقعی خود پاسخ دهند. از این رو، فکر میکنم این اثر هدیه خوبی است که مجموعه ما به پیروان قرآن و کسانی که عاشق آشنایی بیشتر با قرآن هستند، ارائه مینماید.

در مورد کاربردی کردن معارف قرآن، چه باید کرد تا فرهنگ عمومی و تخصصی کشور که واقعاً تشنه است، سیراب گردد؟ آیا فقط به وسیله تألیف فرهنگ، میتوان چنین کاری را انجام داد یا اینکه این امر رسالت فرهنگی بزرگی است که بر عهده همه مراکز قرآنی قرار دارد؟

مشی قرآن کریم اینگونه است که حقایقی را در معرض استفاده سطوح مختلف اندیشه و فهم مردم قرار میدهد و این کتاب آسمانی برای همگان، از سطوح ساده مردم گرفته تا انسانهای با سواد و محقق و ژرفنگر، قابل استفاده است، زیرا هدف قرآن این بوده که انسانها را با حقایق جهان و فلسفه هستی خودشان آشنا کند. من واقعاً تعجب میکنم از کسانی که قرآن این سند آسمانی را در اختیار دارند، اما به آن جذب نمیشوند. البته چنین چیزی نیازمند توفیق الهی است که امیدواریم خداوند به همه تشنگان معارف قرآن بدهد و هدایت خویش را شامل حال آنان نماید! هر قدر بتوانیم مردم را در سطوح مختلف با حقایق قرآن- که خیلی فراوان است و تمام شدنی هم نیست- آشنا کنیم، به همان مقدار کاربردی عمل کردهایم، چون هدف ما فقط اطلاعرسانی نیست؛ هدف این است که آنها که مطلع میشوند، در وجودشان اثر بگذارد و آنها را به خداوند نزدیک و از شیطان دور نماید؛ از نفسانیات فاصله بگیرند و به معنویات و مقامات الهی که خداوند برای انسانها در نظرگرفته؛ یعنی به قرب الهی و رضایت خداوند نایل گردند. به نظر بنده هر جا بتوانیم این پیام را برسانیم، فرهنگ قرآن را کاربردی کردهایم. بدیهی است که تأثیر واقعی این اثر در بین مردم آن است که آنها شیفته قرآن میشوند و به مطالعه و تحقیق بیشتر میپردازند و سپس طریق اصلاح و تهذیب خویش را دنبال میکنند و نتایج مفیدی عایدشان میگردد. کاربردیترین کار این است که بتوانیم مردم را با لطایف و بُعد هدایتی
قرآن و ماهیت فلسفی آن، که انسان را نسبت به جهان و خدا آگاه میسازد، آشنا کنیم. گذشته از اصل وجود قرآن که خودش مهمترین سرمایه است، بالاخره برای پیشبرد این کار سرمایهای تهیه شده و نیروهایی نیز در این زمینه زحمت کشیدهاند تا با بیانی رسا به نقل آموزههای قرآن بپردازند و در اختیار مردم بگذارند، اما سرمایه دوم که نتیجه مبارک زحمات دوستان و هزینه¬های مادی است، برقرار کردن رابطه بین مردم و قرآن است که کمترین هزینه را دارد و بحمداللَّه مردم هم از آن در همه سطوح استقبال میکنند. با توجه به اینکه قبل از پیروزی انقلاب، بخشی از افراد جامعه اصلًا در قرآن اندیشه نمیکردند و اگر توجهی هم بود، در حدّ قرائت قرآن بود و حتی برخی محققان ما معتقد بودند که نمیتوانیم به قرآن دسترسی پیدا کنیم و آن را بفهمیم و فقط باید به سراغ روایات برویم، چه عاملی باعث شد که جنابعالی به عنوان یک پژوهشگر قرآنی در آن زمان اینگونه درباره قرآن بیندیشید و احساس کنید که باید از قرآن در عرصههای مختلف زندگی استفاده کرد؟ عشق به قرآن و نزدیک شدن به نورانیت این کتاب آسمانی را در وجود خودم، مرهون پدرم هستم. در دوران کودکی تا قبل از ۱۴ سالگی که من در خانه پدریام در روستا بودم، معمولًا هر روز صبح با صدای قرآن پدرم از خواب بلند میشدیم. خانه ما دو طرف داشت که ایشان آن طرف خانه اتاق داشتند و ما این طرف خانه بودیم. به طور معمول، ایشان حدود طلوع فجر بیدار میشدند و تا نزدیک طلوع آفتاب با صدای لطیف قرآن میخواندند و صدای ایشان ما را بیدار میکرد. با لحن تلاوت و صدای دلنشین پدرم، معنویت و زیبایی خاصّ ی از قرآن در وجودم پیدا شده بود. او پیرمرد بود، فرهنگ قرآن از نگاه قرآن پژوهان، ص: ۲۲ ولی صدای خوبی داشت و ما برای او احترام بسیاری قائل بودیم. مجذوب شدنم به قرآن، به آن خانه برمیگردد و این نشان میدهد یکی از کارهایی که میتوانیم انجام دهیم این است که به اولیای اطفال آموزش بدهیم و آنها را به اهمیت قرآن متوجه سازیم. البته امروزه امکانات و وسایل خوبی مانند ضبط صوت و رایانه هست که در آن موقع نبود.، اما به وسیله همین توجهات و قرائت بزرگترها، کوچکترها به قرآن علاقه¬مند می¬شدند. در هر صورت، بنده این حالت را از روستا و از خانه پدرم به یاد دارم. در روستای ما که در واقع سه روستای به هم متصل بود و سیصد- چهارصد خانوار داشت، شاید دو یا سه خانه بود که این حالت را داشت و به همین دلیل ما به قرآن جذب شدیم. من این حالت را به صورت یک شعله زنده در وجودم نگه داشتم و شاید هیچ وقت در همه دوران زندگیم از وقتی که قرآن خواندن۱۶ – ۱۴ سالگی بود که به قم آمدم و یکی دوسال بعد، یعنی در ۱۵ – یاد گرفتم، تلاوت قرآن در صبح را ترک نکردم. در ۱۳سالگی که تازه به درس سیوطی (البهجۀ المرضیۀ)معالم و حاشیه رسیده بودم، به فکر حفظ قرآن افتادم، زیرا دوست داشتم علاوه بر قرائت در صبحگاه، وقتهای دیگری را هم به قرآن اختصاص دهم. مقداری که قرآن را حفظ کردم، آقای بروجردی از همان مقدار به همراه الفیه از من امتحان گرفتند و جایزه بسیار ارزشمندی نیز به من دادند که در وجود و سرنوشت من اثر گذاشت. اینها باعث شد که بیشتر به قرآن نزدیک شوم. کم کم به سنی رسیدم که دیگر میتوانستم از درس تفسیر استفاده کنم. البته چند نفر هم بودند که جلسه دعا و ذکر داشتند و شبها به محضرشان میرفتیم، همچون حاج حسین طباطبایی و شیخ عباس تهرانی که برای ما خیلی خوب و سازنده بود، اما درس قرآن هم برقرار بود، هر چند مثل حالا نبود. الآن واقعاً میدان برای فعالیتهای قرآنی فرهنگ خیلی گسترده است. آن موقع مرحوم علامه طباطبایی- رحمه اللَّه- درسی میگفتند که برای ما جاذبه داشت و یک درس هم شیخ ابوالفضل زاهدی- رحمه اللَّه- در مدرسه فیضیه میگفتند. من در این دو درس شرکت میکردم. ویژگی درس مرحوم علامه- رحمه اللَّه- این بود که انسان را با متن آفرینش و حقایق زندگی و تاریخ آشنا میکرد. البته ایشان بیان خوبی نداشتند، خیلی آرام حرف میزدند و صدایشان به¬سختی به گوش میرسید و مجبور بودیم بیشتر دقت کنیم و نزدیکتر بنشینیم. من از تفسیر علامه طباطبایی- رحمه اللَّه- که فلسفه واقعی بود، متوجه عالَم دیگری شدم و آن چیزهایی که از ایشان یاد گرفتم، نظیر: شناخت عوالم، رابطه انسان با خدا و رابطه انسان با طبیعت، خیلی برایم جاذبه داشت. از سال ۱۳۳۵ و ۱۳۳۶ که فصلنامه مکتب تشیّع را منتشر میکردیم یا وقتی هم به تبلیغ میرفتیم، نکات قرآنی را پیدا مینمودیم و به بعد وارد نوشتن شدیم و برای مردم مطرح میکردیم. اما مشکلی که در این باره با آن مواجه بودیم، این بود که وقتی میخواستیم نظر قرآن را
در مورد موضوعی خاص بدانیم، به¬ناچار باید تمام قرآن را میخواندیم تا ببینیم قرآن راجع به آن موضوع چه گفته است و این برایمان خیلی سخت بود. البته اثری مثل تفصیل الآیات در اختیارمان بود، ولی کاستیهای بسیاری داشت و کتابهای تفسیری نیز اندک و در حدّ مجمع البیان و امثال آن بود و به اندازه امروز منابع تفسیری در اختیار نداشتیم.
یکی از کارهایی که آن زمان از مرحوم علامه طباطبایی- رحمه اللَّه- یاد گرفتم، تفسیر قرآن به قرآن بود که فکر میکنم این روش را ایشان در فرهنگ حوزه وارد کرد. به هر حال، این مشکل باعث شده بود که ما هر آیهای را که نگاه میکردیم و احیاناً ابهامی داشت و میخواستیم از خود قرآن تفسیر آن را بجوییم، مجبور بودیم همه قرآن را بخوانیم تا ابهام آن آیه را برطرف کنیم، اما چه کسی این همه وقت داشت! طلبه¬ای که روزی سه- چهار تا درس میخوانْد و کارهای دیگری هم داشت، نمیتوانست به این کار بپردازد. در واقع، همین دردی را که شخصاً لمس کرده بودم، برایم قطعی شد که دیگران نیز با این مشکل مواجه-اند. از این رو، دیدم باید منبعی تهیه شود که وقتی میخواهیم موضوعی را از قرآن بفهمیم، ناچار نباشیم که همه قرآن را بخوانیم و به کمک آن منبع، نظر قرآن را در مورد موضوع خاص به¬راحتی استخراج کنیم. به دنبال انجام این کار بودم و چند واژه را هم در این چون در مسائ ، اشرافیت که به خاطر مبارزات انقلابی احتیاج به این واژه داشتیم و یا واژه « صبر » : زمینه تنظیم نموده بودم، مثل اجتماعی و در آثار کمونیستی، برخی اسلام را دین اشراف مکه برای اتحاد طوایف عرب معرفی کرده بودند؛ یعنی یک تفسیر مادی از دین داشتند، در حالی که دیدگاه قرآن بر خلاف این است. چند موضوع را نیز تحقیق کردیم که خیلی وقت صرف شد و برایم گذاشته بودم. البته بنده به عنوان یک وظیفه « کلید قرآن » روشن شد که این یک وظیفه مهم برای ما حوزویان است. اسمش را هم وارد کار تحقیق شدم و نه تحت این عنوان که صرفاً یک کتاب بنویسم و یا به دنبال هدف و غرض شخصی باشم، بلکه دیدم این کاری است که روی زمین مانده و باید یک کسی آن را جامه عمل بپوشاند. به همین دلیل، عشق به این کار پیدا کردم و هر وقت به حرم حضرت معصومه علیها السلام میرفتم یا معتکف میشدم و یا هر جا که مقام استجابت دعا بود، یکی از دعاهایم این بود که «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ خداوند به بنده توفیق بدهد تا این کار را تمام کنم. این یک درخواست بود و به مصداق آن آیه¬ای که میفرماید بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را، خداوند هم توفیق داد. وقتی این درخواست در من جدّی شد، به خاطر همان عشقی که در ضمیرم نسبت به قرآن پدید آمده بود، به دنبال تحقق آن رفتم. اوّلین فرصتی که توانستم در این باره کاری انجام دهم، همان سه سال زندانم بود که من الآن آن زندان را نعمت میدانم. در آن موقع خیلی برایم سخت بود که در زندان باشم، ولی این لطف خداوند بود که بنده را گرفتار سه سال زندان کرد تا این کار را به سامان برسانم.
جالب است از همان شب اوّل که مرا به زندان بردند و بازجویی¬ام کردند، کار را به صورت ذهنی شروع کردم. در ابتدا چون قلم و کاغذ در اختیارم نبود، بعضی از آیات را که حفظ بودم، در ذهنم از آنها فیشبرداری میکردم. بعدها نیز با استفاده از قلم و کاغذ کار را ادامه دادم و تا آن روزی که از زندان بیرون آمدم، این کار تمام شده بود و فقط مقداری تنظیمات لازم داشت و در حال حاضر، تنظیم¬های خودم موجود است و میتوانم بگویم بهترین کاری که توانستم در عمرم انجام دهم، همین کار بوده است. خیلی خوشحالم که امروزه- همان طور که حاج¬آقای خراسانی گفتند- این کار منشأ فعالیت¬های تحقیقاتی و خدمات بسیاری شده است.
زمانی که در زندان بودم، رفقای ما در بیرون فهمیده بودند که بنده این کار را دارم در زندان انجام میدهم. وقتی هم که از زندان آزاد شدم، با بسیاری از علما و فضلا، از جمله با شهید مطهری و آیۀاللَّه مکارم صحبت کردم و ادعا کردم هر چه از قرآن میتوان استفاده کرد، در این اثر آورده¬ام. آقای مطهری گفت که این خیلی ادعای بزرگی است، اما من گفتم: شما بیایید این آیاتی را که بنده تنظیم کرده¬ام، بخوانید و به آن یک چیزی اضافه کنید. واقعاً نتوانستند اضافه کنند، البته گاهی الفاظی اضافه میکردند و حتی همین حالا هم میشود، نمایه را با تعبیر دیگر آورد، ولی به هر حال، اصل مطلب را با لفظی دیگر آورده¬ایم
. آیا استاد شهید مطهری در ایجاد این طرح و برنامه در ذهن شما نقش خاصی داشتند؟
خیر، شهید مطهری در این خصوص به من چیزی نگفته بودند، البته ایشان برای من یک الگوی عالِم واقعی اسلامی و دانشمند بود. ما تفکرات، شیوه¬های کار، حوصله و دقت در امور و چیزهای دیگر را از آقای مطهری یاد گرفتیم. بنده حقیقتاً ایشان را معلم خود میدانم، اما داستان نمایه¬برداری و فیش¬برداری من یک سابقه سیاسی دارد و همچنان که قبلًا گفته¬ام، وقتی مبارزات انقلابی- سیاسی شدت گرفت، طلبه¬های بسیاری از منبر محروم گشته و متواری شدند و دیگر نمی¬توانستند زندگیشان را اداره کنند و شهریهای هم در کار نبود. به همین جهت، راهی پیدا کردم که اینها بتوانند وقتی که مخفی بودند، در خانه¬هایشان کار کنند و درآمدی هم داشته باشند. چند موضوع را در نظر گرفتم: یکی زندگی ائمه علیهم السلام، دیگری نهج البلاغه و سومی قرآن کریم. برای هر کدام یک گروه درست کردیم و یک آقای کشاورز پولداری از رفسنجان هزینه آن را تقبل کرد و در اختیار ما گذاشت. البته قرآن را نتوانسته بودیم آماده کنیم، ولی برای آن دو مقدماتی را به راه انداختم و برای هر یک ساعت کار، مبلغ ۵ تومان به طلبه¬ها میدادیم که ۶ساعت کار میکرد، زندگیاش به¬خوبی اداره میشد. کسانی که الآن یادم است در -آن زمان با ما در موضوع نهج البلاغه کار میکردند، عبارت بودند از آقایان: مهدوی کنی، کاشانی، معادیخواه و امثال ایشان که آقای معادیخواه این کار را بعداً خودش ادامه داد. در موضوع ائمه علیهم السلام نیز آقایان: آیۀاللَّه صالحی، آیۀاللَّه موسوی خوئینیها، محمد خامنه¬ای و خیلی از رفقای دیگر فعالیت داشتند. خیلی هم برایشان مهم بود، چون هم کار علمی میکردند هم زندگیشان را خیلی اداره می¬کرد؛ یعنی اگر کسی در روز۵ ساعت کار می¬کردند، زندگی خود را میگذراندند. الآن این کار موضوع ائمه علیهم السلام) در دست دفتر تبلیغات است که گویا هنوز به نتیجه نرسیده است. به هر حال، این تفکر را با خودم به زندان بردم و آنجا به¬تنهایی کار را شروع کردم، البته آقای فاکر هم که در زندان بود، با بنده همکاری میکرد و فهرست مینوشت؛ یعنی آن کاری که ما انجام داده بودیم، او به صورت مختصر، مثل نوشتن شماره آیه، انجام میداد. به نظر میرسد این هم یکی از کارهایی است که الآن میتوان ارائه نمود؛ یعنی خیلی مختصر در یک جلد، بدون آنکه فیشها را ارائه کنیم، فقط عنوان و شماره آیه را در دسترس قرار دهیم. این
کار می¬تواند تحقیق را برای قرآن¬پژوهان راحت¬تر کند. آقای فاکر گفت: آن جزوهای که در زندان تهیه کرده بودم، وقتی بیرون آمدم، گم شد. آقای معادیخواه هم بعد از اینکه من مینوشتم، بازخوانی میکرد و مطالبی پشت صفحه میافزود. به صورت انتزاعی هم مینوشت. بقیه کارها را خودم انجام دادم تا اینکه به پایان رسید. با توجه به اینکه پروژه تفسیر راهنما به پایان رسیده و فرهنگ قرآن نیز رو به اتمام است، اگر قرار باشد شما با همه تجربیات و پشتوانه¬ای که دارید، یک پروژه سنگین دیگر را برای ما طراحی کنید، چه طرحی را پیشنهاد میدهید؟
کاری که فعلًا خودم در حال انجامش هستم و برای بقیه عمرم کافی است، مطرح است. اما کارهای دیگری که باید بکنیم و جزء اهداف اوّلیه ما نیز بوده، نوشتن تفسیر آیات الاحکام بر حسب تاریخ نزول تنظیم موضوعی آیات است که خوشبختانه شما چند موضوع را در این خصوص انتخاب کرده¬اید، مثل موضوع خانواده
. به هر حال، این یکی از کارهای بسیار مهم دفتر تبلیغات باید باشد. امکاناتش را که دارید و باید تقویت هم بشود. باید درباره هر یک از موضوعاتی که مطرح میشود، یک تفسیر موضوعی کامل نوشته شود و بعداً همه اینها به صورت یک مجموعه تفسیر موضوعی درآید. البته منظورم این نیست که صبر کنید تا تفسیر موضوعی کاملی بنویسید و بعد منتشر کنید، چون کاری سخت و طولانی است که ممکن است دچار کاستیهایی نیز شود، ولی به نظرم اگر قطعه قطعه بنویسید و با نظم خاصی منتشر کنید، تا به صورت یک مجموعه درآید، یکی از کارهای نو و بسیار مهم میشود، چون الآن در کشورمان تفسیر موضوعی کاملی که متکی به اطلاعات کافی باشد، در دست نداریم.
در زمینه تحقق پروژه فرهنگ قرآن دوستان زحمتهای فراوانی کشیدند و بعضیها حاصل جوانی و بهترین دوران زندگیشان را برای پیشبرد این مجموعه صرف نمودند. مطلبی که میخواستیم خدمت حضرتعالی مطرح کنیم این است که در خصوص ارائه شایسته این اثر ارزشمند به مخاطبان و محققان خیلی مشکل داریم. دلیل این موضوع هم آن است که تاکنون تبلیغ لازم در مورد این پروژه صورت نگرفته تا جایگاه واقعی خودش را به دست آورد. به هر حال، دفتر تبلیغات با وجود اینکه زحمت زیادی کشیده، محدودیتهایی دارد که نمیتواند آن طور که بایسته است، این اثر را معرفی کند و در شمارگان زیاد و با قیمت پایین منتشر کند. در خواست ما از جنابعالی این است که در این باره چاره¬ای بیندیشید، مخصوصاً اگر بنا است که این کار به عربی و انگلیسی هم ترجمه شود
. در این مورد مطمئنم که کتاب را به¬خوبی عرضه نکرده¬ایم. من فکر میکنم برای این موضوع باید یک برنامه و طرحی تهیه شود تا کتاب بهتر معرفی گردد. معمولًا کتابهای مفید و ارزشمند را به صدا و سیما میدهند و آنها هم حداقل آن را یک بار معرفی میکنند. یک مطلب هم راجع به افراد و گروههایی مانند دفاتر نمایندگی رهبری و یا طلاب و محققان علوم اسلامی است که مراجعه میکنند و کتاب را با تخفیف میخواهند. در این خصوص ما باید منبعی درست کنیم که تأمین کننده بقیه هزینه باشد. در این باره، آقایان روابط عمومی که فنی¬ترند، میتوانند اقدام کنند. مطلب دیگر اینکه میتوانیم در هزینهها صرفه¬جویی کنیم؛ مثلًا در چاپ اثر میتوان از کاغذهای بسیار نازک که هم دوامش از کاغذهای معمولی بیشتر و هم کیفیت چاپ روی آن بهتر است، استفاده کرد که در نتیجه به جای ۳۰ جلد کتاب، ۱۰ جلد کتاب میشود که هم حمل و نقلش آسانتر است و هم کمتر در قفسه کتاب فضا اشغال میکند. البته زمانی ما میخواستیم کتابی را با آن نوع کاغذ که عرض کردم، چاپ کنیم که معلوم شد در ایران و چاپخانه¬های ما موجود نیست و به ناچار آن را در دبی چاپ کردند. اگر شما آمادگی داشته باشید، دفتر ما میتواند امکانات لازم را فراهم کند تا این نوع کاغذ را تهیه کنید و در چاپ فرهنگ قرآن از آن استفاده نمایید. بنابراین، اگر لازم است مثلًا ما به ائمه جمعه کتاب را هدیه کنیم یا نیم¬بها بدهیم، باید این کار را انجام بدهیم، چرا که ما میخواهیم این آثار قرآنی به دست قرآنپژوهان و همه کسانی که اهل کار و تحقیق¬اند، برسد و به طور کلی، معارف قرآن در زندگی همه وارد شود. پس باید امکاناتی فراهم کنیم تا این اثر به¬خوبی معرفی شود و در اختیار علاقه-مندان، به¬خصوص طلبه¬ها و دانشجویان و محققان که خیلی مورد نیازشان است، قرار بگیرد. همچنین باید در فرهنگ قرآن از همه شیوههای هنری استفاده کرد تا این اثر در اوج زیبایی و جاذبه در جامعه عرضه شود. در این مورد، بنده در خصوص کاغذ، جلد، فصلبندی، رنگ کتاب و خیلی چیزهای دیگر نظراتی دارم که به دوستان گفته¬ام؛ به عنوان مثال، نظرم درباره رنگ این است که از چاپ سه رنگ استفاده بشود تا نمایه¬ها از زیرمجموعه¬های آن مشخصتر گردد. دیگر اینکه شما میتوانید این گونه آثار را در اینترنت که هم آسان است و هم هزینه چندانی ندارد، عرضه کنید تا هر کس میخواهد از آن کپی بگیرد و استفاده نماید. فکر میکنم در هفت- هشت سال آینده خواهیم دید که هیچ کتابخانه جامعی در دنیا نخواهد بود، مگر اینکه آثاری از این نوع داشته باشد، چون همه میخواهند به قرآن نزدیک شوند و آن را بشناسند.
اگر برای دست¬اندرکاران فرهنگ قرآن پیام خاصی دارید، بفرمایید.
از همه کسانی که در به ثمر نشستن این کار بزرگ خدمت کرده¬اند، تشکر میکنم. اگر کارهایی که دوستان ما در دفتر تبلیغات انجام داده¬اند، نبود، این کار به نتیجه نمی¬رسید. قبلًا بسیاری از افراد می¬آمدند و یادداشتها را از ما میگرفتند و میرفتند، اما میدیدند کار آن قدر بزرگ است که از عهده¬اش بر نمی¬آیند. بعد میآمدند و میگفتند: ما نمیتوانیم این کار را انجام دهیم. تا اینکه دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه شروع به کار کرد و اوّلین کاری که به من ارائه دادند، پسندیدم و دیدم همان راهی که ما میخواستیم برویم، تکمیل شده و اکنون کار به اینجا رسیده است و من واقعاً از آنها تقدیر و تشکر میکنم.

درباره ی admin2

همچنین ببینید

محمد هاشمی: نسل جدید از ما سوال می کنند که شما انقلاب کردید چه برای ما آوردید؟ آزادی؟ کو آزادی؟!

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران محمد هاشمی: نسل جدید از ما سوال می کنند …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *