تغزلی در مثنوی
مصطفی علیپور
با تو میشد درخت را فهمید
ریشه در ریشه سحر رویید
با تو میشد وسیع شد، گل کرد
شبترین روز را تحمّل کرد
میشد اِستاد، با تو معنا شد
در سراب کویر، دریا شد
با تو میشد پر از تماشا بود
صاحب آفتاب و دریا بود
با تو میشد که دوستی را گفت
با تو میشد به یک اشاره شکفت
با تو میشد ستارهچینی کرد
صبح را خوب پیشبینی کرد
با تو میشد پری به اوج گشود
مهربان ماند، روستایی بود
با تو میشد که عمق دریا داشت
آبها را به سرکشی واداشت
با تو میشد که ریشه کرد و نریخت
ریشهای در همیشه کرد و نریخت…